جدول جو
جدول جو

معنی نفس سوختن - جستجوی لغت در جدول جو

نفس سوختن
(یَ/ یِ رِ بَ غَ کَ / کِ دَ)
تنگ شدن دم از کثرت رنج بردن و محنت کشیدن، چنانکه بعد از دویدن و غوطه زدن (چنین) حالتی طاری شود. (از غیاث اللغات) (از بهار عجم). نفس در سینه غرق کردن و غرق شدن. نفس گسستن:
نفس در سینۀ باد خزان می سوخت نومیدی
چراغ گل اگر می بود در زیر پر بلبل.
صائب (از آنندراج).
چون شناور که نسوزد نفسش زود در آب.
میرزافطرت (از آنندراج).
نزد آبی بر آتش مال دنیا اهل دنیا را
شناگر را نفس دایم میان آب می سوزد.
طاهر وحید (از آنندراج).
، نفس غواص سوختن در میان آب، کنایه از ضبط نفس کردن دمی در آب، کنایه از رنج و تعب بسیار کشیدن. (از آنندراج). کنایه از محنت. (غیاث اللغات از چهار شربت)
لغت نامه دهخدا
نفس سوختن
دم سوختن رنج بردن
تصویری از نفس سوختن
تصویر نفس سوختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کنایه از ساکت. خاموش. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) :
نکند چرخ تعدی به نفس سوختگان
سرمه در کار نباشد نفس سوخته را.
صائب (از آنندراج).
، کنایه از دل سوخته. رنج دیده:
می دهد بوی دل سوخته صائب سخنت
می توان یافت در این کار نفس سوخته ای.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(غِ / غَ تَ)
در قمار نقش خوب آوردن و از آن سودی نبردن. ناکام شدن:
بسکه نقشم در قمار عشقبازی سوخته ست
گل کند داغم به رنگ کعبتین از استخوان.
اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
از نفس افتادن بر اثر جنب و جوش بسیار
فرهنگ گویش مازندرانی